Main pages

Surah The Elephant [Al-fil] in Persian

Surah The Elephant [Al-fil] Ayah 5 Location Maccah Number 105

أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَٰبِ ٱلْفِيلِ ﴿١﴾

آیا نشنیده‌ای که پروردگار تو با فیلداران چه کرده است و چه بر سر ایشان آورده است؟ [[«أَلَمْ تَرَ؟»: آیا ندیده‌ای؟ مراد از دیدن، شنیدن و باخبر شدن است (نگا: بقره / 243 و 246 و 258، فجر / 6). مخاطب هرچند پیغمبر است، ولی مراد عموم مردم است. «أَصْحَابِ»: جمع صاحِب، دارندگان. «الْفِیلِ»: فیل اسم جنس و در معنی جمع است. «أَصْحَابِ الْفِیلِ»: فیلداران. مراد سپاه حبشه است که به سرداری ابرهه برای تخریب کعبه به سوی مکّه حرکت کردند و فیلهائی را به همراه داشتند. علّت حمله این بود که حبشیها که بر یمن فرمانروائی می‌کردند، چون توجّه مردم را به کعبه دیدند، کلیسائی را در صنعاء ساختند تا توجّه مردمان جزیرةالعرب را بدان جلب کنند و آنجا را مرکز عبادت و تجارت نمایند، ولیکن مکّه همچنان کانون پرستش ماند. در سرزمین، «مغمس» نزدیک مکّه سپاه ابرهه از سوی دسته‌های پرندگان مورد هجوم قرار گرفت و فیلهای عظیم‌الجثّه با پرندگان ضعیفی از پای درآمدند.]]

أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِى تَضْلِيلٍۢ ﴿٢﴾

مگر نیرنگ ایشان را تباه و باطل نگردانده است. [[«تَضْلِیلٍ»: سردرگم نمودن و از هدف منحرف کردن. باطل و تباه ساختن.]]

وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ ﴿٣﴾

و مگر پرندگان را گروه گروه بر سر آنان نفرستاده است؟ [[«وَ أَرْسَلَ ...»: واو حرف عطف است و (أَرْسَلَ) عطف بر (أَلَمْ یَجْعَلْ) است. مراد از استفهام، تقریر و بیان است. یعنی، بلی که پرندگانی را گروه گروه بر سر ایشان فرستاده است. «طَیْراً»: پرندگان. اسم جنس جمعی است. «أَبَابِیلَ»: دسته دسته. گروه گروه. جمع مکسّری است که مفرد آن به کار نمی‌رود. هرچند که برخی مفرد آن را إِبّالَة و بعضی أَبابِلَة دانسته‌اند. حال (طَیْراً) است. این واژه برخلاف آنچه بر سر زبانها و مشهور است، اسم خاص هیچ یک از پرندگان نمی‌باشد.]]

تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍۢ مِّن سِجِّيلٍۢ ﴿٤﴾

آن پرندگان به سوی فیلداران سنگهای کوچکی از سنگْ گِل را می‌انداختند (و به سویشان نشانه می‌رفتند). [[«حِجَارَةٍ»: سنگ کوچک و ناچیزی. تنوین آن برای تحقیر است. «سِجِّیلٍ»: گِل متحجّر. سنگْ گِل (نگا: هود / 82، حجر / 74).]]

فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍۢ مَّأْكُولٍۭ ﴿٥﴾

و ایشان را همچون برگ آفت‌زده (ی کشتزار، سوراخ سوراخ و نابود) می‌کردند. [[«عَصْفٍ»: برگ گندم و جو و غیره. کاه (نگا: رحمن / 12). «مَأْکُولٍ»: آفت‌زده و کرم خورده. خورده شده. «عَصْفٍ مَّأْکُولٍ»: برگ آفت‌زده و کرم خورده. برگ جویده شده و از دهان حیوانات افتاده. برگی که دانه آن خورده شده و به صورت کاه درآمده باشد (نگا: روح‌البیان).]]