Main pages

Surah Mount Sinai [At-tur] in Persian

Surah Mount Sinai [At-tur] Ayah 49 Location Maccah Number 52

وَٱلطُّورِ ﴿١﴾

سوگند به کوه طور! (که موسی بالای آن با خدا به گفتگو و مناجات پرداخته است). [[«الطُّورِ»: اسم خاص کوهی در سرزمین سینا است! (نگا: مؤمنون / 20، تین / 2).]]

وَكِتَٰبٍۢ مَّسْطُورٍۢ ﴿٢﴾

و قسم به کتاب نوشته شده (ی آسمانی! که برای رهنمود انسانها به کره زمین فرستاده شده است). [[«کِتَابٍ»: جنس کتاب مراد است و منظور همه کتابهای آسمانی است. قرآن. این نظریه به دو دلیل مقبول است: الف - قرآن، چکیده و هماهنگ با مقاصد اصلی همه کتابهای آسمانی است (نگا: بقره / 41 و 91 و 97، آل‌عمران / 3 و 50، مائده / 46 و 48) ب - در موارد دیگری خداوند به قرآن قسم یاد کرده است (نگا: یس / 2، ص / 1، زخرف / 2، دخان / 2). «مَسْطُورٍ»: نگارش یافته. نوشته شده. (نگا: اسراء / 58، احزاب / 6). لوح محفوظ. تورات (نگا: اعراف / 145).]]

فِى رَقٍّۢ مَّنشُورٍۢ ﴿٣﴾

(کتابی که نوشته شده است) در صفحاتی و (میان جهانیان) پخش گردیده است. [[«رَقٍّ»: صفحه. اسم جنس جمعی و مراد صفحات یا الواح است. «مَنشُورٍ»: پخش شده. گشوده و باز.]]

وَٱلْبَيْتِ ٱلْمَعْمُورِ ﴿٤﴾

و قسم به خانه‌ی آبادان (کعبه! که دائماً از زائران موج می‌زند). [[«الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ»: کعبه مشرفه که در مکه است. بیت‌المعمور که در آسمان است و دائماً فرشتگان در آن گروه گروه به تقدیس و تسبیح خدا مشغولند.]]

وَٱلسَّقْفِ ٱلْمَرْفُوعِ ﴿٥﴾

و سوگند به سقف برافراشته (ی آسمان)! [[«السَّقْفِ»: آسمان مراد است (نگا: انبیاء / 32). «الْمَرْفُوعِ»: برافراشته. برپاداشته شده. آسمان با داشتن ستارگان فراوان آن چنان بالای سر ما را پوشانده و زینت داده‌اند، انگار بام کره زمین بوده و قسمت پائین آن سقف این بنای آسمان (نگا: نازعات / 27 و 28). البته بخشی از آسمان، جو اطراف زمین است که قشر فشرده‌ای از هوا است که همچون سقف محکمی اطراف کره زمین را فرا گرفته است و آن را در برابر سنگهای سرگردان آسمانی و اشعه زیانبار کیهانی به خوبی حفظ می‌کند.]]

وَٱلْبَحْرِ ٱلْمَسْجُورِ ﴿٦﴾

و سوگند به دریای سراپا آتش! [[«الْمَسْجُورِ»: برافروخته. لبریز از شعله و آتش (نگا: تکویر / 6). منفجر شده. مراد آب دریاها در هنگامه وقوع قیامت است که اتمهای آبها منفجر می‌گردد (نگا: انفطار / 3) و مواد مذاب و گداخته‌های درونی زمین در آنها روان می‌شود.]]

إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَٰقِعٌۭ ﴿٧﴾

که قطعاً عذاب پروردگارت واقع می‌شود (و کفّار را در آغوش خود می‌کشد). [[«إِنَّ عَذَابَ ...»: جواب قسمهای متعدد پیشین است.]]

مَّا لَهُۥ مِن دَافِعٍۢ ﴿٨﴾

و هیچ کس و هیچ چیزی نمی‌تواند از وقوع آن جلوگیری کند. [[«دَافِعٍ»: دفع‌کننده. بازدارنده.]]

يَوْمَ تَمُورُ ٱلسَّمَآءُ مَوْرًۭا ﴿٩﴾

روزی (این عذاب الهی رخ می‌دهد که) آسمان سخت به تکان و جنبش می‌افتد و تند درهم می‌لولد. [[«مَوْراً»: حرکت و اضطراب. رفت و برگشت. موج زدن و چرخیدن. درهم لولیدن و حرکت مارپیچی پیدا کردن.]]

وَتَسِيرُ ٱلْجِبَالُ سَيْرًۭا ﴿١٠﴾

و کوهها (از جا کنده می‌شوند و) به شتاب روان می‌گردند. [[«سَیْراً»: حرکت کردن. روان شدن.]]

فَوَيْلٌۭ يَوْمَئِذٍۢ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿١١﴾

آن روز، وای به حال کسانی که (حق را) تکذیب کرده‌اند! [[«وَیْلٌ»: (نگا: بقره. 79، ابراهیم / 2، مریم / 37).]]

ٱلَّذِينَ هُمْ فِى خَوْضٍۢ يَلْعَبُونَ ﴿١٢﴾

آنان که سرگرم کارهای باطل خویشند (و پیوسته مشغول طعنه زدن به اسلام و قرآن و پیغمبرند). [[«خَوْضٍ»: فرو رفتن به کارهای بیهوده و کودکانه (نگا: توبه / 65 و 69، انعام / 68 و 91).]]

يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَىٰ نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا ﴿١٣﴾

روزی آنان را با زور به میان آتش دوزخ می‌اندازند. [[«یُدَعُّونَ»: با قهر و زور پرت می‌گردند و انداخته می‌شوند. «دَعّاً»: با خشونت فرو انداختن. به شدت پرت کردن و راندن (نگا: ماعون / 2). «یُدَعُّونَ إِلَی النَّارِ»: با خشونت به آتش انداخته می‌شوند (نگا: نمل / 90). با خشونت به سوی آتش رانده می‌شوند (نگا: زمر / 71، مریم / 86).]]

هَٰذِهِ ٱلنَّارُ ٱلَّتِى كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ ﴿١٤﴾

(در این وقت فرشتگان بدیشان می‌گویند:) این همان آتشی است که آن را دروغ می‌پنداشتید. [[«هذِهِ النَّارُ ...»: (نگا: سجده / 20، سبأ / 42).]]

أَفَسِحْرٌ هَٰذَآ أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ ﴿١٥﴾

آیا این جادو است؟ یا این که شما نمی‌بینید؟ [[«أَفَسِحْرٌ هذا ...»: کافران پیوسته کارهای انبیاء را سحر می‌نامیدند (نگا: مائده / 110، یونس / 76، هود / 7). لذا روز قیامت به عنوان سرزنش هنگامی که آتش را می‌بینند و یا به درون آن انداخته می‌شوند، بدیشان می‌گویند: این هم سحر و جادو است! «أَمْ أَنتُمْ لا تُبْصِرُونَ»: این بخش هم جنبه سرزنش دارد. کافران در دنیا می‌گفتند: پیغمبران جادوگرند و بر چشمان ما پرده می‌افکنند، و ... (نگا: اعراف / 132) در قیامت بدیشان گفته می‌شود: آیا این عذاب سحر است؟ آیا پرده بر چشمان شما افکنده‌اند؟]]

ٱصْلَوْهَا فَٱصْبِرُوٓا۟ أَوْ لَا تَصْبِرُوا۟ سَوَآءٌ عَلَيْكُمْ ۖ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٦﴾

به آتش وارد شوید و بدان بسوزید، چه شکیبائی هم کنید و چه بیتابی، به حال شما تفاوتی نمی‌کند. چرا که تنها برابر کارهائی که خودتان کرده‌اید کیفر داده می‌شوید. [[«إِصْلَوْهَا»: داخل آتش شوید و بدان بسوزید و حرارت آن را بچشید (نساء / 115 و 30 و 56، صافات / 163، ص 59).]]

إِنَّ ٱلْمُتَّقِينَ فِى جَنَّٰتٍۢ وَنَعِيمٍۢ ﴿١٧﴾

امّا پرهیزگاران در میان باغهای بهشت و نعمتهای فراوان جای دارند. [[«جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ»: تنوین این واژه‌ها بیانگر کثرت و عظمت است.]]

فَٰكِهِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَىٰهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ ٱلْجَحِيمِ ﴿١٨﴾

و در برابر چیزهائی که خدا بدیشان داده است شاد و خوشحالند، و (نعمت بزرگتر از این، این که) خدای ایشان، آنان را از عذاب دوزخ محفوظ و مصون داشته است. [[«فَاکِهِینَ»: افراد شاد و مسرور (نگا: یس / 55، دخان / 27).]]

كُلُوا۟ وَٱشْرَبُوا۟ هَنِيٓـًٔۢا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٩﴾

به پاداش کارهائی که کرده‌اید بخورید و بیاشامید، نوش و گوارایتان باد! [[«هَنِیئاً»: گوارا و بی‌دردسر. مفعول مطلق یا صفت مصدر محذوفی است (نگا: نساء / 4).]]

مُتَّكِـِٔينَ عَلَىٰ سُرُرٍۢ مَّصْفُوفَةٍۢ ۖ وَزَوَّجْنَٰهُم بِحُورٍ عِينٍۢ ﴿٢٠﴾

این در حالی است که بر تختهای ردیف و کنار هم چیده تکیه زده‌اند، و زنان سیاه چشم و درشت چشم زیبای بهشتی را همسرشان نموده‌ایم (و در کنارشان قرار داده‌ایم). [[«سُرُرٍ»: جمع سَریر، تختها (نگا: حجر / 47، صافات / 44). «مَصْفُوفَةٍ»: ردیف و کنار هم چیده شده. رده نهاده. «حُورٍ عِینٍ»: (نگا: دخان / 54). از این آیه و آیات دیگر قرآن برمی‌آید که تختها گرداگرد مجلس بزم و مقابل یکدیگر نهاده شده‌اند، تا مجلس انس هر چه باشکوه‌تر باشد.]]

وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَٱتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَٰنٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَآ أَلَتْنَٰهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَىْءٍۢ ۚ كُلُّ ٱمْرِئٍۭ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌۭ ﴿٢١﴾

کسانی که خودشان ایمان آورده‌اند و فرزندانشان از ایشان در ایمان آوردن پیروی کرده‌اند، (در بهشت) فرزندانشان را بدیشان ملحق می‌گردانیم (تا زادگان دلبند خود را در کنار خود ببینند و از انس با آنان لذّت بیشتر ببرند) بی‌آنکه ما اصلاً از عمل آن کسان چیزی بکاهیم (و از اندوخته‌ی پدران و مادران چیزی برداریم و به فرزندانشان بدهیم، و یا بدین وسیله بر حسنات فرزندان بیفزائیم و یا گناهانشان را از این راه بزدائیم). چرا که هر کس در گرو کارهائی است که کرده است. [[«مَآ أَلَتْنَاهُمْ»: از کارهایشان نکاسته‌ایم. فعل مهموز الفاء أَلَتَ، یَأْلِتُ، بر وزن ضَرَبَ یَضْرِبُ، با فعل اجوف یائی لاتَ، یَلیتُ، در معنی یکسان است (نگا: حجرات / 14). «مَآ أَلَتْنَا مِنْ عَمَلِهِمْ شَیْئاً»: از پاداش کارهای پدران اصلاً چیزی نمی‌کاهیم. مراد این است که ترفیع منزلت فرزندان باعث تنزل مقام پدران نبوده، و بلکه مراد اعطاء نعمت انس و تشکیل مجمع دلهای عاشقان یزدان است. «رَهِینٌ»: گروگان.]]

وَأَمْدَدْنَٰهُم بِفَٰكِهَةٍۢ وَلَحْمٍۢ مِّمَّا يَشْتَهُونَ ﴿٢٢﴾

پیوسته هر گونه میوه‌ای و گوشتی را که بخواهند در اختیارشان می‌گذاریم. [[«أَمْدَدْنَاهُمْ»: یاریشان می‌دهیم. بدیشان می‌دهیم (نگا: مؤمنون / 55، نمل / 36).]]

يَتَنَٰزَعُونَ فِيهَا كَأْسًۭا لَّا لَغْوٌۭ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌۭ ﴿٢٣﴾

آنان در آنجا جامهای (شراب طهور) را که نه بیهوده‌گوئی و یاوه‌سرائی در آن است و نه با گناه همراه است، از دست یکدیگر می‌گیرند (و سر می‌کشند و خوش می‌شوند). [[«یَتَنَازَعُونَ»: مشتاقانه از دست یکدیگر می‌ربایند و می‌گیرند. «لَغْوٌ»: یاوه‌سرائی. بیهوده‌گوئی. «تَأْثِیمٌ»: گناه‌ورزی. بزهکاری. یعنی شراب آخرت، نه موجب یاوه‌سرائی و پریشان گوئی می‌شود، و نه موجب گناه می‌گردد، و نه کار مستان به کتک و کتک‌کاری می‌کشد.]]

۞ وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌۭ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌۭ مَّكْنُونٌۭ ﴿٢٤﴾

پیوسته در گرداگرد آنان نوجوانان ایشان (برای خدمتگزاریشان) در چرخش و گردشند. انگار آنان (در صفا و پاکی) مرواریدهای پنهان (در صدف) هستند. [[«غِلْمَانٌ»: جمع غُلام، پسران نوجوان. مراد خدمتکاران و کارگزاران است. «لُؤْلُؤٌ»: مروارید. «مَکْنُونٌ»: پنهان در صدف. مروارید در درون صدف به قدری تازه و شفاف و زیبا است که حد ندارد (نگا: واقعه / 23).]]

وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍۢ يَتَسَآءَلُونَ ﴿٢٥﴾

پرسش‌کنان روی به همدیگر می‌کنند (و هر یک از آنان از نعمتها و خوشیهای بهشت و الطاف بیکران یزدان با دیگری سخن می‌گوید). [[«أَقْبَلَ»: رو کرد. «یَتَسَآءَلُونَ»: از همدیگر می‌پرسند. مراد صحبت آنان از گذشته خود در دنیا، و تعریف وضع خوش فعلی است.]]

قَالُوٓا۟ إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِىٓ أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ ﴿٢٦﴾

می‌گویند: ما پیش از این (در دنیا) در میان خانواده و فرزندانمان بیمناک (از خشم خدا و حساب و کتاب و جزا و سزای قیامت) بودیم. [[«فِی أَهْلِنَا»: در میان اهل و خانواده خود. همراه با فرزندان و خانواده خود. «مُشْفِقِینَ»: جمع مُشْفِق، ترسان و هراسان. بیمناک. مراد بیمناک از بازخواست الهی در پایان عمر، و پی‌آمد اخروی است.]]

فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَيْنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ ﴿٢٧﴾

سرانجام خداوند در حق ما لطف و مرحمت فرمود، و از عذاب سراپا شعله‌ی دوزخ ما را بدور داشت. [[«مَنَّ»: منت نهاد. منت بر دو قسم است: الف - مذموم ب - مقبول. قسمت اخیر که مراد آیه هم همین است، به معنی لطف و مرحمت و خوبی و نیکی است. «السَّمُومِ»: شعله آتش بدون دود (نگا: المصحف المیسر). آتشی که از سوراخهای بدن بگذرد (نگا: روح‌المعانی). باد گرم و سوزان (نگا: مجمع البیان الحدیث، فرهنگ لغات قرآن قریب).]]

إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ ۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلْبَرُّ ٱلرَّحِيمُ ﴿٢٨﴾

ما پیش از این (در جهان، تنها) او را به فریاد می‌خواندیم و فقط وی را پرستش می‌کردیم. واقعاً او نیکوکار و مهربان است. [[«نَدْعُوهُ»: بفریادش می‌خواندیم. او را می‌پرستیدیم. «الْبَرُّ»: نیکوکار (نگا: روح‌المعانی).]]

فَذَكِّرْ فَمَآ أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍۢ وَلَا مَجْنُونٍ ﴿٢٩﴾

(مردمان را به قرآن) پند و اندرز بده، تو در پرتو لطف و مرحمت پروردگارت نه غیبگوئی و نه دیوانه. [[«ذَکِّرْ»: پند بده. موعظه کن. «بِنِعْمَةِ»: در پرتو نعمت. به برکت مرحمت. «کَاهِنٍ»: غیبگو. کسی که ادعای علم غیب می‌کند. کسی که خبر از اسرار غیبی می‌دهد و مدعی است که با جنیان و پریان ارتباط دارد و اخبار غیبی را از ایشان می‌گیرد.]]

أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌۭ نَّتَرَبَّصُ بِهِۦ رَيْبَ ٱلْمَنُونِ ﴿٣٠﴾

آیا آنان می‌گویند که او شاعر است (و بگذارید تا زنده است اشعار خود را بسراید و دل مردمانی را برباید) و ما در انتظار مرگ او هستیم (تا دفتر اشعار و طومار عمرش را درهم پیچد و ما را از دست او راحت سازد). [[«شَاعِرٌ»: چامه‌سرا. خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است: هُوَ شَاعِرٌ. «نَتَرَبَّصُ»: انتظار می‌کشیم. منتظر هستیم. «رَیْبَ»: شک و گمان. مشکوک. در اینجا مراد نزول و تغییرات است. «الْمَنُونِ»: مرگ. از نظر لغوی، به معنی قطع کننده است. مرگ هم رشته عمر را قطع می‌کند. «رَیْبَ الْمَنُونِ»: گمان مرگ. مرگ مشکوک. با توجه به معنی اخیر، اضافه صفت به موصوف خود است. یعنی مرگی که وقت فرا رسیدنش مورد گمان است و معلوم نیست.]]

قُلْ تَرَبَّصُوا۟ فَإِنِّى مَعَكُم مِّنَ ٱلْمُتَرَبِّصِينَ ﴿٣١﴾

بگو: شما در انتظار (پندارهای خامتان) باشید، و من هم با شما در انتظار (عاقبت نیک خود و سرانجام بد شما) هستم. [[«الْمُتَرَبِّصِینَ»: انتظار کشندگان.]]

أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَٰمُهُم بِهَٰذَآ ۚ أَمْ هُمْ قَوْمٌۭ طَاغُونَ ﴿٣٢﴾

آیا خردهایشان ایشان را به این (سخنان متناقض) دستور می‌دهد؟ یا این که اصلاً مردمان طغیانگر و سرکشی هستند (و سرپیچی از فرمان حق، سرشت و خصیصه‌ی آنان شده است؟). [[«أحْلام»: جمع حِلْم، خردها و عقلها. «هذا»: این سخنان متناقض. یعنی گاهی پیغمبر را شاعر، گاهی مجنون، زمانی کاهن، و غیره می‌نامند. در صورتی که کاهن و شاعر، خردمند هستند، و مجنون، دیوانه و بی‌خرد است.]]

أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُۥ ۚ بَل لَّا يُؤْمِنُونَ ﴿٣٣﴾

آیا می‌گویند: (محمّد خودش قرآن را از پیش خود ساخته است و) آن را فراهم آورده است؟! بلکه ایشان اصلاً ایمان ندارند. [[«تَقَوَّلَهُ»: آن را از پیش خود ساخته است و به دروغ به خدا نسبت داده است (نگا: حاقه / 44).]]

فَلْيَأْتُوا۟ بِحَدِيثٍۢ مِّثْلِهِۦٓ إِن كَانُوا۟ صَٰدِقِينَ ﴿٣٤﴾

اگر راست می‌گویند (که محمّد خودش قرآن را از پیش خود ساخته است) سخنی همچون آن را بیاورند و ارائه دهند. [[«فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ ...»: (نگا: بقره / 23، یونس / 38، هود / 13، اسراء / 88).]]

أَمْ خُلِقُوا۟ مِنْ غَيْرِ شَىْءٍ أَمْ هُمُ ٱلْخَٰلِقُونَ ﴿٣٥﴾

آیا ایشان (همین جوری از عدم سر بر آورده‌اند و) بدون هیچ گونه خالقی آفریده شده‌اند؟ و یا این که (خودشان خویشتن را آفریده‌اند و) خودشان آفریدگارند؟ [[«مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ»: بدون هیچ چیزی و هیچ آفریدگاری. یعنی بدون علت به وجود آمده‌اند. «أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ»: یعنی خودشان آفریدگار، و علت خویشتن هستند.]]

أَمْ خَلَقُوا۟ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ ۚ بَل لَّا يُوقِنُونَ ﴿٣٦﴾

یا این که آنان آسمانها و زمین را آفریده‌اند؟! بلکه ایشان طالب یقین نیستند. [[«لا یُوقِنُونَ»: به یقین و باور نرسیده‌اند و هنوز سرگشته‌اند. جویا و خواستار یقین نیستند و در پی ایمان به وحدانیت خدا نمی‌باشند.]]

أَمْ عِندَهُمْ خَزَآئِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ ٱلْمُصَۣيْطِرُونَ ﴿٣٧﴾

آیا گنجینه‌های پروردگارت نزد ایشان و در اختیار آنان است (تا هر گونه که بخواهند قضاوت کنند و نبوّت را به این بدهند و به آن ندهند؟) یا این که ایشان (بر همه چیز جهان) سیطره دارند (و ارباب و فرمانده کلّ کائنات هستند؟). [[«الْمُصَیْطِرُونَ»: جمع مُصَیْطِر، مسلط و توانا. غالب و چیره. مُصَیْطِر و مُسَیْطِر یکی است (نگا: غاشیه / 22). علت تبدیل (س) به (ص) به سبب حرف استعلاء (ط) است.]]

أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌۭ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ ۖ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَٰنٍۢ مُّبِينٍ ﴿٣٨﴾

آیا نردبانی دارند و بالای آن (می‌روند و در آسمانها، به عالم ملکوت) گوش فرا می‌دارند (و اسرار وحی را می‌شنوند؟). گوش فرا دهنده‌ی ایشان دلیل روشنی بیاورد و ارائه دهد (و این ادّعای خود را ثابت کند). [[«سُلَّمٌ»: نردبان. «سُلْطَانٍ مُّبِینٍ»: دلیل و برهان روشن. دلیل و برهان بیانگر.]]

أَمْ لَهُ ٱلْبَنَٰتُ وَلَكُمُ ٱلْبَنُونَ ﴿٣٩﴾

آیا دختران، سهم خدایند، و پسران، سهم شما؟! [[«لَهُ الْبَنَاتُ»: دختر و پسر از نظر ارزش انسانی با هم تفاوتی ندارند، و تعبیر آیه، در حقیقت از قبیل استدلال به عقیده باطل طرف مخالف بر ضد خود او است. و آن این که عربها به شدت از دختر بیزار بودند، و با وجود این زادگان خدا را دختر می‌دانستند (نگا: نحل / 57، زخرف / 17، صافات / 149).]]

أَمْ تَسْـَٔلُهُمْ أَجْرًۭا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍۢ مُّثْقَلُونَ ﴿٤٠﴾

یا این که تو از آنان اجر و پاداشی (در مقابل ابلاغ رسالت خود بدیشان) میخواهی، و همچون بار گرانی بر دوش آنان سنگینی می‌کند؟ [[«مَغْرَمٍ»: غرامت. زیان. تاوان. خسارت (نگا: توبه / 98). مصدر میمی است. «مُثْقَلُونَ»: سنگین باران. بار گرانان. از مصدر (إثقال) به معنی تحمیل مشقت و بار گران است.]]

أَمْ عِندَهُمُ ٱلْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ ﴿٤١﴾

یا این که نزد ایشان، علم غیبیّات و اسرار نهان (جهان و ملکوت یزدان) است و از روی آن (برای مردم هر چه بخواهند) می‌نویسند؟ [[«أَمْ عِندَهُمُ الْغَیْبُ؟»: آیا آنان غیب می‌دانند؟ آیا دانش اسرار نهان و علم غیب در پیش آنان است؟]]

أَمْ يُرِيدُونَ كَيْدًۭا ۖ فَٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ هُمُ ٱلْمَكِيدُونَ ﴿٤٢﴾

یا این که می‌خواهند نیرنگ بزنند (و طرحهای شیطانی بریزند و حیله‌گری کنند، تا پیغمبر را از میان بردارند، یا با آئین او مقابله کنند. باید بدانند که) کفّار به حیلت خود گرفتار می‌آیند (و توطئه‌های ایشان سرانجام بر ضدّ خودشان تمام می‌شود و جملگی ایشان محکوم نقشه‌های الهی هستند). [[«کَیْداً»: نیرنگ. حیله‌گری. توطئه. نقشه سوء (نگا: آل‌عمران / 54). «الْمَکِیدُونَ»: گرفتاران نیرنگ. شکست خوردگان توطئه (نگا: فاطر / 43، انفال / 30).]]

أَمْ لَهُمْ إِلَٰهٌ غَيْرُ ٱللَّهِ ۚ سُبْحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿٤٣﴾

یا این که (آنان خیال می‌کنند که) معبودی (و حامی و یاوری) جز خدا دارند؟ خدا پاک و منزّه از چیزهائی است که انبازش می‌دانند و می‌خوانند. [[«أَمْ لَهُمْ إِلهٌ ...»: (نگا: حجر / 96).]]

وَإِن يَرَوْا۟ كِسْفًۭا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ سَاقِطًۭا يَقُولُوا۟ سَحَابٌۭ مَّرْكُومٌۭ ﴿٤٤﴾

اگر بنگرند که قطعه‌ای از آسمان فرو می‌افتد، می‌گویند: ابر متراکمی است. [[«کِسْفاً»: پاره. تکه. قطعه. «مَرْکُومٌ»: متراکم. «إِن یَرَوْا کِسْفاً»: مراد این است که مشرکان و منکران لجوج، آن چنان در عناد و دشمنی با پیغمبر و اسلام، پافشاری می‌کنند که اگر عذابی را که تمسخرکنان از پیغمبر خواسته بودند (نگا: اسراء / 92) با چشم سر نزول آن را بالای سر خود ببینند، قبول نمی‌کنند و چیز دیگری قلمداد می‌نمایند (نگا: حجر / 14 و 15، احقاف / 24).]]

فَذَرْهُمْ حَتَّىٰ يُلَٰقُوا۟ يَوْمَهُمُ ٱلَّذِى فِيهِ يُصْعَقُونَ ﴿٤٥﴾

پس ایشان را به حال خود واگذار، تا برسند به روزی که در آن هلاک می‌گردند. [[«یُصْعَقُونَ»: نابود گردانده می‌شوند. هلاک می‌گردند. مراد فرا رسیدن مرگ ایشان در جنگ یا به هنگام اجل است. از مصدر إصعاق به معنی إهلاک است.]]

يَوْمَ لَا يُغْنِى عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْـًۭٔا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿٤٦﴾

آن روزی که نیرنگها و توطئه‌هایشان سودی به حالشان نخواهد داشت، و (از هیچ سوئی) مدد و یاری نمی‌شوند. [[«کَیْدُهُمْ»: نیرنگ ایشان. نقشه‌های سوء و توطئه‌های کثیفشان. حیله‌گریهایشان.]]

وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا۟ عَذَابًۭا دُونَ ذَٰلِكَ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٤٧﴾

برای ستمگران عذابی پیش از آن (عذاب سرمدی و ابدی، در همین جهان) هست، ولی بیشتر ایشان متوجّه نمی‌گردند و نمی‌فهمند. [[«دُونَ ذلِکَ»: قبل از آن، علاوه از آن. یعنی قبل از عذاب آخرت، عذاب دیگری در همین جهان دارند، و یا گذشته از عذاب دنیوی، عذاب اخروی هم دارند.]]

وَٱصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ۖ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿٤٨﴾

برابر فرمان پروردگارت، صبر و شکیبائی پیش گیر (و با استقامت و شجاعت، پیام آسمانی را به گوش انسانها برسان و مترس) که تو زیر نظر ما و تحت حفاظت و رعایت ما هستی. وقتی که (سحرگاهان از خواب) بلند می‌شوی، به تسبیح و تقدیس و شکر و سپاس پروردگارت بپرداز. [[«لِحُکْمِ رَبِّکَ»: برابر فرمان پروردگارت. در راه ابلاغ فرمان پروردگارت. بر قوانین و مقررات پروردگارت پایدار باش. «بِأَعْیُنِنَا»: زیر نظر ما. تحت مراقبت و محافظت ما. «حِینَ تَقُومُ»: وقتی که سحرگاهان برمی‌خیزی. وقتی که از جا، و از مکانی، و از مجلسی برمیخیزی. چرا که پیغمبر به هنگام برخاستن از هر جائی، می‌فرمود: سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ (نگا: المراغی، نمونه).]]

وَمِنَ ٱلَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَٰرَ ٱلنُّجُومِ ﴿٤٩﴾

و در پاره‌ای از شب، و در وقت ناپدید شدن ستارگان (به سبب نور خورشید به هنگام طلوع فجر) شکر و سپاس و تسبیح و تقدیس خدای را بجای آور. [[«مِنَ الَّیْلِ»: در شب. در پاره‌ای از شب. مراد وقت ادای نماز مغرب و عشاء یا نماز تهجد است. «إِدْبَارَ»: پشت کردن. مراد ناپدید شدن ستارگان است به سبب نور خورشید. اشاره به وقت نماز صبح است.]]