Main pages

Surah The Ranks [As-Saff] in Persian

Surah The Ranks [As-Saff] Ayah 14 Location Madanah Number 61

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِى ٱلْأَرْضِ ۖ وَهُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْحَكِيمُ ﴿١﴾

آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است به تسبیح و تقدیس خدا مشغول است، و او چیره‌ی کار بجا است. [[«سَبَّحَ ِللهِ مَا ...»: (نگا: حدید / 1، حشر / 1).]]

يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿٢﴾

ای مؤمنان! چرا سخنی (به دیگران) می‌گوئید که خودتان برابر آن عمل نمی‌کنید؟ [[«لِمَ»: چرا؟ مرکب از (ل) جرّ و (ما) استفهامیه است که الف آن برای تخفیف حذف شده است.]]

كَبُرَ مَقْتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُوا۟ مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿٣﴾

اگر سخنی را بگوئید و خودتان برابر آن عمل نکنید، موجب کینه و خشم عظیم خدا می‌گردد. [[«مَقْتاً»: کینه. خشم. کینه‌توزی. تمییز است.]]

إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَ فِى سَبِيلِهِۦ صَفًّۭا كَأَنَّهُم بُنْيَٰنٌۭ مَّرْصُوصٌۭ ﴿٤﴾

خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او متّحد و یکپارچه در خطّ و صفّ واحدی می‌رزمند، انگار دیوار سربی بزرگی هستند. [[«صَفّاً»: صف‌زده. ردیف. مراد متحد و یکپارچه است. مصدر است و به معنی اسم فاعل، یعنی (صَآفِّینَ) و یا اسم‌مفعول، یعنی (مَصْفُوفِینَ) است. حال ضمیر (و) است. «بُنْیَانٌ»: ساختمان. دیوار (نگا: روح‌البیان). «مَرْصُوصٌ»: سربی. در فارسی گفته می‌شود: دیوار آهنین و سدّی فولادین.]]

وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِۦ يَٰقَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِى وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّى رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيْكُمْ ۖ فَلَمَّا زَاغُوٓا۟ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمْ ۚ وَٱللَّهُ لَا يَهْدِى ٱلْقَوْمَ ٱلْفَٰسِقِينَ ﴿٥﴾

خاطرنشان ساز زمانی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا مرا می‌رنجانید و آزار می‌رسانید با این که می‌دانید که من قطعاً فرستاده‌ی خدا به سوی شما هستم؟! آنان چون از حق منحرف شدند، خداوند دلهایشان را بیشتر از حق دور داشت. یزدان مردمان نافرمان (و بیرون رونده از دائره‌ی احکام آسمان) را هدایت نمی‌دهد. [[«لِمَ تُؤْذُونَنِی»: (نگا: احزاب / 69). «زَاغُوا»: منحرف شدند از حق و حقیقتی که موسی (ع) آورده بود. «أَزَاغَ اللهُ قُلُوبَهُمْ»: خدا دلهایشان را از پذیرش حق و حقیقت و گرایش به راستی و درستی کج و منحرف کرد. خداوند انحراف ظاهری آنان را به انحراف باطنی ایشان سرایت داد.]]

وَإِذْ قَالَ عِيسَى ٱبْنُ مَرْيَمَ يَٰبَنِىٓ إِسْرَٰٓءِيلَ إِنِّى رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًۭا لِّمَا بَيْنَ يَدَىَّ مِنَ ٱلتَّوْرَىٰةِ وَمُبَشِّرًۢا بِرَسُولٍۢ يَأْتِى مِنۢ بَعْدِى ٱسْمُهُۥٓ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَآءَهُم بِٱلْبَيِّنَٰتِ قَالُوا۟ هَٰذَا سِحْرٌۭ مُّبِينٌۭ ﴿٦﴾

و خاطرنشان ساز زمانی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی‌اسرائیل! من فرستاده‌ی خدا به سوی شما بوده و توراتی را که پیش از من آمده است تصدیق می‌کنم، و به پیغمبری که بعد از من می‌آید و نام او احمد است، مژده می‌دهم. اما هنگامی که آن پیغمبر (احمدنام) همراه با معجزات روشن و دلائل متقن، به پیش ایشان آمد، گفتند: این جادوی آشکاری است. [[«مُصَدِّقاً»: (نگا: اعراف / 157). «بَیْنَ یَدَیَّ»: پیش از من. «أَحْمَدُ»: محمد مراد است. احمد یکی از نامهای پیغمبر اسلام است که در انجیلها به شکل فارقلیط، و پارقلیطا، و پیرکلتوس آمده است (نگا: تفسیر نمونه). «جَآءَهُمْ»: به پیش ایشان آمد. بعضی گفته‌اند فاعل عیسی و برخی گفته‌اند محمد است. ولی به قرینه آیات بعد، باید محمد باشد. «هذا»: این چیزهائی که با خود آورده است. وجود خودش.]]

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ ٱفْتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ ٱلْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَىٰٓ إِلَى ٱلْإِسْلَٰمِ ۚ وَٱللَّهُ لَا يَهْدِى ٱلْقَوْمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ﴿٧﴾

چه کسی ستمکارتر از کسی است که بر خدا دروغ می‌بندد، در حالی که او به اسلام فراخوانده می‌شود؟! خدا مردمان ستمگر را رهنمود نمی‌گرداند (و به حق نمی‌رساند). [[«الْکَذِبَ»: مراد همان (سِحْر) آیه پیشین است. یعنی کلام آسمانی یا پیغمبر الهی را سحر و ساحر نامیدن، افتراء و دروغ عظیم است.]]

يُرِيدُونَ لِيُطْفِـُٔوا۟ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفْوَٰهِهِمْ وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَوْ كَرِهَ ٱلْكَٰفِرُونَ ﴿٨﴾

می‌خواهند نور (آئین) خدا را با دهانهایشان خاموش گردانند، ولی خدا نور (آئین) خود را کامل می‌گرداند، هرچند که کافران دوست نداشته باشند. [[«نُورَ»: مراد نور کفرستیز اسلام و شریعت غراء محمدی است. «مُتِمّ»: کامل‌کننده. «اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ»: خدا خورشید اسلام را در همه جا پرتوافکن می‌کند و چنین آئینی را جهانگستر می‌سازد. «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللهِ ...»: (نگا: توبه / 32). حرف (لِ) به معنی (أَنْ) می‌باشد (نگا: المصحف المیسر).]]

هُوَ ٱلَّذِىٓ أَرْسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلْهُدَىٰ وَدِينِ ٱلْحَقِّ لِيُظْهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوْ كَرِهَ ٱلْمُشْرِكُونَ ﴿٩﴾

خدا است که پیغمبر خود را همراه با هدایت و رهنمود (آسمانی) و آئین راستین (اسلام) فرستاده است تا این آئین را بر همه‌ی آئینهای دیگر چیره گرداند، هرچند مشرکان دوست نداشته باشند. [[«الْهُدی»: مراد قرآن است که انگار سراپا هدایت است (نگا: بقره / 185). «رَسُولَهُ»: پیغمبر خود، محمد را. «لِیُظْهِرَهُ»: تا آن دین را که اسلام نام دارد، چیره گرداند و غلبه دهد. مراد از اظهار یا غلبه اسلام بر آئینهای دیگر، این نیست که در جهان، دین دیگری نماند و بلکه همه از اسلام پیروی کنند؛ بلکه مراد چیره شدن اسلام بر سایر ادیان و غلبه مسلمین بر دیگران با حجت و برهان و قدرت مادی و معنوی تا آخر زمان است (نگا: صفوه التفاسیر).]]

يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَٰرَةٍۢ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍۢ ﴿١٠﴾

ای مؤمنان! آیا شما را به بازرگانی و معامله‌ای رهنمود سازم که شما را از عذاب بسیار دردناک دوزخ رها سازد؟ [[«تِجَارَةٍ»: مقابله و معاوضه چیزی با چیزی. بازرگانی. پول و کالای این معامله را در (توبه / 111) ببینید.]]

تُؤْمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمْوَٰلِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌۭ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿١١﴾

(و آن این است که) به خدا و پیغمبرش ایمان می‌آورید، و در راه خدا با مال و جان تلاش و جهاد می‌کنید. اگر بدانید این برای شما (از هر چیز دیگری) بهتر است. [[«تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ ...»: خبر مبتدای محذوف (هِیَ) است.]]

يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّٰتٍۢ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلْأَنْهَٰرُ وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةًۭ فِى جَنَّٰتِ عَدْنٍۢ ۚ ذَٰلِكَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِيمُ ﴿١٢﴾

(اگر این تجارت را انجام دهید، خدا) گناهانتان را می‌بخشاید، و شما را به باغهای بهشتی داخل می‌گرداند که از زیر (کاخها و درختان) آن جویبارها روان است، و شما را در منازل و خانه‌های خوبی جای می‌دهد که در باغهای بهشت جاویدان ماندگار، واقع شده‌اند. پیروزی و رستگاری بزرگ همین است. [[«مَسَاکِنَ طَیِّبَةً»: خانه‌های خوب. مراد قصرهای مجلل و کاخهای زیبا و دلربا است (نگا: زمر / 20). «جَنَّاتِ عَدْنٍ»: باغهای بهشتی که محل اقامت همیشگی هستند. مراد محل خلود و جاودانگی است.]]

وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌۭ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتْحٌۭ قَرِيبٌۭ ۗ وَبَشِّرِ ٱلْمُؤْمِنِينَ ﴿١٣﴾

(گذشته از این نعمتها) نعمت دیگری دارید که پیروزی خدادادی و فتح نزدیکی است (که در پرتو آن مکّه به دست شما می‌افتد) و به مؤمنان مژده بده (به چیزهائی که قابل توصیف و بیان نیست، و فراتر از آن است که با الفبای انسانها به انسانها شناساند). [[«أُخْری»: مثوبه و نعمت دیگری. مبتدا است. «نَصْرٌ»: بدل از (أُخْری) است. «فَتْحٌ»: مراد فتح مکه مکرمه است. «بَشِّرْ»: مژده بده! مورد مژده، پیروزی در دنیا و بهشت در آخرت است. یا آن چیزی که مافوق بیان است.]]

يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كُونُوٓا۟ أَنصَارَ ٱللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ٱبْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّۦنَ مَنْ أَنصَارِىٓ إِلَى ٱللَّهِ ۖ قَالَ ٱلْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ ٱللَّهِ ۖ فَـَٔامَنَت طَّآئِفَةٌۭ مِّنۢ بَنِىٓ إِسْرَٰٓءِيلَ وَكَفَرَت طَّآئِفَةٌۭ ۖ فَأَيَّدْنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ عَلَىٰ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا۟ ظَٰهِرِينَ ﴿١٤﴾

ای مؤمنان! یاران (دین) خدا باشید، همان گونه که عیسی پسر مریم به حواریّون گفت: چه کسانی یاران من برای (یاوری دین) خدا خواهند بود؟ حواریّون گفتند: ما جملگی یاران (دین) خدا خواهیم بود. سپس گروهی از بنی‌اسرائیل ایمان آوردند، و گروهی کافر گشتند. ما کسانی را که ایمان را پذیرفتند، علیه دشمنانشان مدد کردیم، و آنان پیروز شدند. [[«مَنْ أَنصَارِی»: چه کسانی یاران و مددکاران من می‌شوند. یعنی سربازان جان فدای من برای خدمت به دین خدا. «إِلی»: به معنی معیّت است (نگا: مغنی لبیب). «عَدُوِّهِمْ»: دشمنان ایشان. مراد طائفه و گروهی است که ایمان نیاوردند. واژه (عَدُوّ) برای مفرد و جمع بکار می‌رود (نگا: نساء / 101، انعام / 112، فرقان / 31). «أَیَّدْنَا»: مدد رساندیم. حمایت و پشتیبانی کردیم.]]