Main pages

Surah The tidings [An-Naba] in Persian

Surah The tidings [An-Naba] Ayah 40 Location Maccah Number 78

عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ ﴿١﴾

(این مردم) درباره‌ی چه چیز از یکدیگر می‌پرسند؟ [[«عَمَّ»: از چه چیز. این واژه، مخفّف (عَمَّا) است که در اصل (عَنْ مَا) است. «یَتَسَآءَلُونَ»: از همدیگر می‌پرسند. وقتی که کفّار و مشرکان مکّه، با مطالب و مباحث تازه‌ای، از قبیل مبدأ و معاد و وحی و نبوّت و رستاخیز و حساب و کتاب قیامت، و بهشت و دوزخ، روبرو شدند، گاهی از روی شکّ و تردید، و گاهی از روی شوخی و مسخره، پرسشهائی درباره آن مطالب از یکدیگر می‌کردند. در اینجا سؤال ایشان این بود که: واقعاً راست است که قیامت وجود دارد؟]]

عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلْعَظِيمِ ﴿٢﴾

از خبر بزرگ (و مهمّ رستاخیز می‌پرسند). [[«النَبَإِ»: خبر مهمّ (نگا: مائده / 27، انعام / 34 و 67، یونس / 71).]]

ٱلَّذِى هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ ﴿٣﴾

آن خبری که راجع بدان اختلاف دارند. [[«مُخْتَلِفُونَ»: اختلاف ورزندگان. دسته‌ای آن را می‌پذیرند، و گروهی درباره آن گرفتار شکّ و تردیدند.]]

كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ﴿٤﴾

نه چنین است (که می‌پندارند)! به زودی خواهند فهمید. [[«کَلاّ»: نه چنین است! (نگا: مریم / 79 و 82، مؤمنون / 100). «سَیَعْلَمُونَ»: خواهند دانست. مراد بعد از مرگ است. چرا که انسان بعد از مرگ متوجّه احوال و اوضاع خود می‌گردد.]]

ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ﴿٥﴾

باز هم نه چنین است (که می‌پندارند)! به زودی خواهند فهمید. [[«کَلاّ»: تکرار برای تأکید است. «سَیَعْلَمُونَ»: مراد بعد از زنده شدن و سر برآوردن از گورها است (نگا: المصحف‌المیسّر).]]

أَلَمْ نَجْعَلِ ٱلْأَرْضَ مِهَٰدًۭا ﴿٦﴾

آیا ما زمین را جایگاه آماده‌ای (برای زندگی شما انسانها) نساخته‌ایم؟ [[«مِهَاداً»: جایگاه آماده. گاهواره. محلّ آسایش و آرامش (نگا: بقره / 206، آل‌عمران / 12 و 197، اعراف / 41). مراد این است که زمین به گونه‌ای آفریده شده است که گهواره پرورش و بستر آسایش و جولانگاه کار و کوشش است.]]

وَٱلْجِبَالَ أَوْتَادًۭا ﴿٧﴾

و آیا کوهها را میخهائی (برای نگاهداری زمین در برابر فشار موادّ مذاب درونی) ننموده‌ایم؟ [[«أَوْتَاداً»: جمع وَتَد، میخها (نگا: ص / 12، فجر / 10). کوهها کیلومترها در دل زمین فرو رفته‌اند و در آنجا به هم پیوسته‌اند و همچون زرهی پوسته زمین را در برابر فشار ناشی از موادّ مذاب درونی، و طوفانهای عظیم دریاها و اقیانوسها، حفظ می‌کنند.]]

وَخَلَقْنَٰكُمْ أَزْوَٰجًۭا ﴿٨﴾

و شما را به صورت جفتهای (نر و ماده) نیافریده‌ایم؟ [[«أَزْوَاجاً»: جمع زَوْج، جفتها (نگا: فاطر / 11، زخرف / 12). حال است.]]

وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًۭا ﴿٩﴾

و خوابتان را مایه‌ی آرامش و آسایشتان نکرده‌ایم؟ [[«سُبَاتاً»: آرامش و آسایش (نگا: فرقان / 47). بعضی آن را به معنی مرگ گرفته‌اند (نگا: جزء عمّ محمّد عبده، أضواءالبیان). به این اعتبار که خدا هر شب و هر روز، نمونه‌ای آشکار از مردن و زنده شدن را به انسانها نشان می‌دهد. خواب مردمان مرگ آنان، و بیدار شدن ایشان رستاخیزشان است (نگا: زمر / 42).]]

وَجَعَلْنَا ٱلَّيْلَ لِبَاسًۭا ﴿١٠﴾

و شب را جامه و پوشش ننموده‌ایم؟ (تا در خلوت شب، دور از دیدگان مردمان آرامش و آسایش کنید، و به تجدید قوا بپردازید). [[«جَعَلْنَا الَّیْلَ لِبَاساً»: (نگا: فرقان / 47). پرده شب، لباس و پوششی است بر اندام زمین. با فرو افتادن پرده ظلمت، نور آفتاب برچیده می‌شود، و فعّالیّتهای خسته‌کننده انسانها و حیوانها تعطیل می‌گردد.]]

وَجَعَلْنَا ٱلنَّهَارَ مَعَاشًۭا ﴿١١﴾

و روز را وقت تلاش و کوشش زندگی نکرده‌ایم؟ (تا پس از تجدید قوا در شب، در روز به کار و کسب بپردازید). [[«مَعَاشاً»: وقت زندگی. زمان خیزش و کوشش. حیات و زندگی. اسم زمان یا مصدر میمی عیش است که به زندگی ویژه آدمیان اطلاق می‌شود.]]

وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًۭا شِدَادًۭا ﴿١٢﴾

و بالای سر شما هفت آسمان استوار نساخته‌ایم؟ (و بر فراز فرش زمین، خرگاه آسمان را برافراشته نکرده‌ایم؟). [[«سَبْعاً»: هفت. این عدد برای تکثیر است و اشاره به کُرات متعدّد آسمان و مجموعه‌های منظومه‌ها و کهکشانهای فراوان جهان هستی است که دارای ساختار استوار و بزرگی هستند. و یا بر تحدید دلالت دارد، امّا آنچه ما از ستارگان می‌بینیم همه متعلّق به آسمان اوّل است و ماورای آن، شش آسمان دیگر وجود دارد که از دسترس علم بشر بیرون و فراتر است (نگا: صافّات / 6، فصّلت / 12).]]

وَجَعَلْنَا سِرَاجًۭا وَهَّاجًۭا ﴿١٣﴾

و چراغ درخشان و فروزانی را نیافریده‌ایم؟ (تا در بزمگاه جهان محیط را برایتان روشن و گرم دارد؟). [[«جَعَلْنَا»: آفریده‌ایم. جعل در اینجا به معنی خلق است (نگا: اعراب القرآن درویش). «سِرَاجاً»: چراغ. «وَهَّاجاً»: درخشان. فروزان. مراد خورشید است.]]

وَأَنزَلْنَا مِنَ ٱلْمُعْصِرَٰتِ مَآءًۭ ثَجَّاجًۭا ﴿١٤﴾

و از ابرهای افشارنده، آب فراوان ریزنده فرو نفرستاده‌ایم؟ [[«الْمُعْصِرَاتِ»: جمع مُعْصِر، ابرهائی که زمان باریدن آنها فرا رسیده باشد. گویا ابرها به هنگام تراکم، سیستمی بر آنها حاکم می‌شود که خود را می‌فشارند و در نتیجه باران از آنها می‌بارد (نگا: نمونه). «ثَجَّاجاً»: بسیار ریزنده و بارنده. پیاپی ریزان.]]

لِّنُخْرِجَ بِهِۦ حَبًّۭا وَنَبَاتًۭا ﴿١٥﴾

تا با آن برویانیم دانه‌ها و گیاهها را. [[«حَبّاً»: دانه‌های خوراکی. مراد خوراک انسان است. «نَبَاتاً»: گیاهان. مراد خوراک حیوان است.]]

وَجَنَّٰتٍ أَلْفَافًا ﴿١٦﴾

و باغهای درهم و انبوه را. [[«أَلْفَافاً»: مفرد آن (لَفّ) یا (لَفیف) است، و بعضی هم معتقدند که مفرد ندارد، به معنی: انبوه، درهم پیچیده، سر در هم کشیده.]]

إِنَّ يَوْمَ ٱلْفَصْلِ كَانَ مِيقَٰتًۭا ﴿١٧﴾

روزِ داوری (خداوند جهان در بین مردمان) و جدائی (حق از باطل، و حقائق از اوهام، و مؤمنان از کافران)، وقت مقرّر (رستاخیز همگان) است. [[«یَوْمَ الْفَصْلِ»: (نگا: صافّات / 21، دخان / 40، مرسلات / 13 و 14 و 38). «مِیقَاتاً»: میعاد. وقت معیّن و مقرّر برای زنده شدن (نگا: اعراف / 142 و 187، شعراء / 38، واقعه / 50).]]

يَوْمَ يُنفَخُ فِى ٱلصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًۭا ﴿١٨﴾

همان روزی که در صور دمیده می‌شود و شما گروه گروه و دسته دسته (به سوی میدان محشر) می‌آئید. [[«یَوْمَ»: بدل از (یَوْمَ الْفَصْلِ) یا (مِیقَاتاً) است، یا مفعولٌ‌به برای فعل محذوف (أَعْنِی) است. «الصُّورِ»: بوق. شیپور. آنچه در این آیه آمده است اشاره به دمیدن در صُور برای دومین بار است که نفخه حیات مجدّد و رستاخیز مردگان است. «أَفْوَاجاً»: جمع فَوْج، گروهها و دسته‌ها. قیامت، موضعها و موقعیّتهای گوناگونی دارد. در جائی مردم گروه گروه همراه با پیشوایان خود رهسپار میدان محشر می‌گردند (نگا: اسراء / 71) و در جائی هرکدام همراه با یک نفر مأمور و یک گواه در پای دادگاه عدل الهی حاضر می‌شوند (نگا: مریم / 95، ق / 21).]]

وَفُتِحَتِ ٱلسَّمَآءُ فَكَانَتْ أَبْوَٰبًۭا ﴿١٩﴾

و آسمان باز و گشوده می‌گردد و به درها و دروازه‌ها تبدیل می‌شود. [[«فُتِحَتْ»: باز گردید. گشوده شد. ذکر فعل به صورت ماضی برای تحقّق است. مراد از باز شدن آسمان، اشاره به متلاشی شدن کرات آسمانی است که آن اندازه در آنها شکافها ایجاد می‌گردد که گوئی سرتاسر آن تبدیل به درها و دروازه‌هائی شده است (نگا: انشقاق / 1، انفطار / 1). به تعبیر دیگر، در آن روز نظم کائنات بهم می‌خورد و کرات ما به کرات دیگری تغییر شکل می‌دهند (نگا: ابراهیم / 48). شاید اشاره به این هم باشد که در چنین روزی، دروازه‌های عالم بالا باز و وسائل پرواز انسانها آماده و آسان می‌گردد و گذرگاههای بهشت و دوزخ نمایان، و درهای بهشت و دوزخ به روی مردمان باز و گشوده می‌گردد، و درها و دروازه‌هائی جز درها و دروازه‌های این دو مکان برای آدمیزادگان وجود ندارد (نگا: زمر / 71 و 72 و 73، رعد / 23، نحل / 29، ص / 50).]]

وَسُيِّرَتِ ٱلْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا ﴿٢٠﴾

و کوهها به حرکت انداخته می‌شوند (و روان می‌گردند و در فضا به شکل غباری در می‌آیند) و یک سراب بزرگی را تشکیل می‌دهند. [[«سَرَاباً»: سراب. آب‌نما که به سبب شکست نور پیدا و جلوه‌گر می‌شود (نگا: نور / 39).]]

إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًۭا ﴿٢١﴾

دوزخ کمینگاه بزرگی است (و در انتظار نخجیرهای گریزان از فرمان یزدان، و ورودشان به کام خود است). [[«مِرْصَاداً»: کمینگاه. جایگاهی که در آن فرشتگان مأمورِ عذاب، آمدن دوزخیان را می‌پایند. این واژه می‌تواند اسم مکان باشد که معنی آن گذشت، و می‌تواند صیغه مبالغه یا صفت مشبّهه باشد (نگا: روح‌المعانی). در این صورت معنی چنین است: دوزخ در کمین دوزخیان است. برخی هم به معنی گذرگاه دانسته و گفته‌اند: دوزخ گذرگاه همگان است.]]

لِّلطَّٰغِينَ مَـَٔابًۭا ﴿٢٢﴾

مرجع و مأوای سرکشان است. [[«مَآباً»: محلّ بازگشت. مأوی (نگا: آل‌عمران / 14، رعد / 29، ص / 40 و 49 و 55).]]

لَّٰبِثِينَ فِيهَآ أَحْقَابًۭا ﴿٢٣﴾

روزگاران متوالی بیکران، در آن می‌مانند. [[«لابِثِینَ»: ماندگاران. حال است. «أَحْقَاباً»: جمع حُقُب، و آن هم جمع حِقْبَة است، به معنی مدّت زمان نامحدود (نگا: المصحف‌المیسّر). روزگاران پیاپی و بی‌نهایت (نگا: روح‌القرآن، جزء عمّ محمّد عبده، قاسمی، روح‌البیان). سالهای سال. مفعولٌ‌فیه است.]]

لَّا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْدًۭا وَلَا شَرَابًا ﴿٢٤﴾

در آنجا نه (هوای) خنکی می‌چشند، و نه نوشیدنی گوارائی می‌نوشند. [[«بَرْداً»: سرد. خنک. مراد باد و هوای خنک است (نگا: روح‌القرآن، المصحف‌المیسّر، المنتخب). «شَرَاباً»: نوشیدنی گوارا مراد است.]]

إِلَّا حَمِيمًۭا وَغَسَّاقًۭا ﴿٢٥﴾

ولیکن آب جوشان و سوزان، و زردابه و خونابه (ی زخم دوزخیان) را می‌نوشند. [[«إِلاّ»: لیکن. مگر. استثناء می‌تواند منقطع یا متّصل باشد. «حَمِیماً»: آب بسیار داغ (نگا: انعام / 70، یونس / 4، حجّ / 19). «غَسَّاقاً»: خونابه. چرک زخم (نگا: ص / 57).]]

جَزَآءًۭ وِفَاقًا ﴿٢٦﴾

(این) کیفری است مناسب و موافق (با اعمال آنان. ایشان در دنیا از فرمان خدا سرکشی کردند، دلهای ستمدیدگان را سوزاندند، جانشان را به آتش کشیدند، و با ظلم و زر و زور خود بر کسی رحم ننمودند، هم اینک سزاوار است که در دوزخ کیفرشان چنان و نوشابه‌هایشان چنین باشد). [[«جَزَآءً»: مجازات. کیفر. مفعول مطلق فعل محذوف (جُوزُوا) است. «وِفَاقاً»: موافق و سازگار. مصدر است و در معنی اسم فاعل.]]

إِنَّهُمْ كَانُوا۟ لَا يَرْجُونَ حِسَابًۭا ﴿٢٧﴾

این بدان خاطر است که ایشان توقّع بازپرسی و حسابرسی نداشتند (و معتقد به رستاخیز و دادگاهیِ آخرت و سزا و جزای نیکان و بدان نبودند). [[«کَانُوا لا یَرْجُونَ»: امیدوار نبودند و انتظار نمی‌کشیدند. «حِسَاباً»: محاسبه و حسابرسی.]]

وَكَذَّبُوا۟ بِـَٔايَٰتِنَا كِذَّابًۭا ﴿٢٨﴾

آنان، آیه‌های ما را به کلّی تکذیب می‌کردند، و کاملاً دروغ می‌انگاشتند. [[«کِذَّاباً»: سخت تکذیب کردن. ستیزه‌جویانه دروغ پنداشتن. مصدر باب تفعیل است، همچون فِسّار (نگا: کشّاف) و قِصّار و خِرّاق (نگا: معانی‌القرآن).]]

وَكُلَّ شَىْءٍ أَحْصَيْنَٰهُ كِتَٰبًۭا ﴿٢٩﴾

ما همه‌ی چیزها را کاملاً شمارش نموده‌ایم و با دقّت ثبت و ضبط کرده‌ایم. [[«أَحْصَیْنَاهُ»: آن را شمارش کرده‌ایم. آن را سرشماری نموده‌ایم. «کِتَاباً»: نگاشتن. نوشتن. نوشته. در اینجا مفعول مطلق و در معنی (إِحصاء) یعنی سرشماری کردن است. یا این که واژه کتاب به معنی مکتوب است و حال بشمار است. در این صورت معنی آیه چنین می‌گردد: ما همه چیزها را در حالی که ثبت و ضبط شده‌اند، شمارش کرده‌ایم (نگا: کهف / 49، یونس / 21، یس / 12، قمر / 52 و 53).]]

فَذُوقُوا۟ فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلَّا عَذَابًا ﴿٣٠﴾

پس بچشید! ما هرگز چیزی جز عذاب و درد و رنج، برایتان نمی‌افزائیم. [[«ذُوقُوا»: بچشید. این جمله، جنبه تهدید و تحقیر دارد، و بیانگر خشم تکان‌دهنده ذوالجلال است. «فَلَن نَّزِیدَکُمْ إِلاّ عَذَاباً»: این آیه و آیه‌های بسیار دیگری بیان می‌دارند که دوزخیان همیشه بر عذابشان افزوده می‌گردد و شکنجه و دردشان فزونی می‌گیرد، و کمی و کاستی پیدا نمی‌کند (نگا: نحل / 85 و 88، اسراء / 97، هود / 20، فرقان / 69. بقره / 86 و 162، آل‌عمران / 88، فاطر / 36).]]

إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا ﴿٣١﴾

مسلّماً پرهیزگاران، رستگاری (از دوزخ) و دستیابی (به بهشت) بهره‌ی ایشان می‌گردد. [[«مَفَازاً»: نجات و رستگاری از دوزخ. دستیابی به بهشت. مصدر میمی، و یا اسم مکان است و به معنی کامگاه.]]

حَدَآئِقَ وَأَعْنَٰبًۭا ﴿٣٢﴾

باغهای سرسبز، و انواع رزها (بهره‌ی ایشان می‌گردد). [[«حَدَآئِقَ»: جمع حَدِیقَة، باغها (نگا: نمل / 60). بدل است «أَعْنَاباً»: جمع عِنَب، انگورها. رزها. ذکر آن به خاطر اهمّیّت ویژه‌ای است که دارد.]]

وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًۭا ﴿٣٣﴾

و دختران نوجوان نارپستان همسنّ و سال. [[«کَوَاعِبَ»: جمع کاعِب، دختران نارپستان. دخترانی که تازه پستانهایشان برآمده است و از کعب، یعنی پاشنه پا بزرگتر نگشته است (نگا: المصحف‌المیسّر). «أَتْرَاباً»: جمع تِرْب، همسال. همسنّ.]]

وَكَأْسًۭا دِهَاقًۭا ﴿٣٤﴾

و جام پر از شراب. [[«کَأْساً»: جام شراب (نگا: صافّات / 45، طور / 23، واقعه / 18، انسان / 5 و 17). «دِهَاقاً»: لبریز. مالامال. پر.]]

لَّا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًۭا وَلَا كِذَّٰبًۭا ﴿٣٥﴾

بهشتیان در آنجا نه سخن پوچ و بیهوده‌ای می‌شنوند، و نه دروغگوئی و دروغگو نامیدنی. [[«لَغْواً»: سخنان پوچ و یاوه (نگا: مؤمنون / 3، فرقان / 72، قصص / 55). «کِذَّاباً»: دروغ. دروغگو نامیدن و یکدیگر را تکذیب کردن (نگا: روح‌البیان). مصدر باب تفعیل است (نگا: نبأ / 28).]]

جَزَآءًۭ مِّن رَّبِّكَ عَطَآءً حِسَابًۭا ﴿٣٦﴾

این پاداش پروردگار تو است و عطیّه‌ی بسنده‌ای (برای برآوردن خواستها و آرزوهای بهشتیان است). [[«جَزَآءً»: مفعول مطلق است. «عَطَآءً»: عطیّه و تفضّل الهی. بدل از (جَزَآءً) است. «حِسَاباً»: کافی و وافی. بسنده. یعنی نعمتها و عطیّه‌های خداوندی آن اندازه به بهشتیان می‌رسد که خواهند گفت: ما را بس! مصدر است و در معنی اسم فاعل، یعنی مُحاسِب. بدین معنی که بهشتیان را به گفتن: (حَسْبُنَا) می‌کشاند. صفت (عَطَآءً) است.]]

رَّبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ٱلرَّحْمَٰنِ ۖ لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًۭا ﴿٣٧﴾

پروردگار مهربان آسمانها و زمین و همه‌ی چیزهائی که در میان آنها قرار دارد. هیچ کسی توان گفتن و یارای آغاز سخن با او را ندارد. [[«رَبِّ»: بدل از (رَبِّ) آیه پیشین است. «الرَّحْمنِ»: بسیار مهربان. صفت یا بدل (رَبِّ) است. «لا یَمْلِکُونَ»: توان ندارند. نمی‌توانند. مرجع ضمیر فاعلی، اهل آسمانها و زمین و سراسر کائنات است. «مِنْهُ»: بیان (خِطَاباً) و بر آن مقدّم است و جنبه تأکید دارد. در معنی چنین است: لا یَمْلِکُونَ أَن یُخَاطِبُوهُ. «خِطَاباً»: مخاطب قرار دادن. زبان به سخن گشودن. گفتگو کردن.]]

يَوْمَ يَقُومُ ٱلرُّوحُ وَٱلْمَلَٰٓئِكَةُ صَفًّۭا ۖ لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحْمَٰنُ وَقَالَ صَوَابًۭا ﴿٣٨﴾

در آن روزی که جبرئیل و فرشتگان به صف می‌ایستند، و هیچ کدام زبان به سخن نمی‌گشایند، مگر کسی که خداوند مهربان بدو اجازه دهد و او نیز سخن راست و درست بگوید. [[«یَوْمَ»: مفعولٌ‌فیه (لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطَاباً) است. «الرُّوحُ»: جبرئیل (نگا: شعراء / 193، معارج / 4، قدر / 4). «صَفّاً»: صف‌زدگان. حال است و به معنی مُصْطَفّینَ است.]]

ذَٰلِكَ ٱلْيَوْمُ ٱلْحَقُّ ۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ مَـَٔابًا ﴿٣٩﴾

آن روز واقعیّت دارد (و حتمی و قطعی است؛ نه پندار و خیال و داستان و افسانه). پس هرکس که بخواهد می‌تواند به سوی پروردگارش برگردد و (راه رضای خدا و خوشبختی را در پیش گیرد). [[«ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ»: آن، روز راستینی است. آن روز، واقعیّت و حقیقت دارد. (ذلِکَ) مبتدا و (الْیَوْمُ) بدل، و (الْحَقُّ) خبر است. یا این که (الْیَوْمُ) خبر است و (الْحَقُّ) صفت آن است. «مَآباً»: محلّ بازگشت. برگشتن. راه. با توجّه به معنی دوم، مفهوم آیه چنین می‌شود: پس هرکس که بخواهد می‌تواند به سوی پروردگارش راه در پیش گیرد.]]

إِنَّآ أَنذَرْنَٰكُمْ عَذَابًۭا قَرِيبًۭا يَوْمَ يَنظُرُ ٱلْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ ٱلْكَافِرُ يَٰلَيْتَنِى كُنتُ تُرَٰبًۢا ﴿٤٠﴾

ما شما را از عذاب نزدیکی بیم می‌دهیم (که رخ می‌دهد در) آن روزی که انسان همه‌ی کارهائی را که کرده است می‌بیند، و انسان کافر فریاد برمی‌آورد: کاش من خاک می‌بودم! [[«یَوْمَ»: مفعولٌ‌فیه برای (عَذَاباً) است. «یَنظُرُ»: می‌نگرد. می‌بیند. «مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ»: (نگا: بقره / 95، آل‌عمران / 182، نساء / 62). «یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَاباً»: کاش من خاک می‌بودم! یعنی شخص کافر از مشاهده این همه عذاب و هول و هراس، آرزو می‌کند که کاش از آغاز زاده نمی‌شدم و از مرحله خاک فراتر نمی‌رفتم! یا این که می‌گوید: ای کاش! بعد از آن که زادم و انسان شدم و مُردَم، هرگز پس از مردن و خاک شدن، زنده‌شدنی در میان نمی‌بود، و آن گونه که خودم در دنیا معتقد بودم که رستاخیزی در میان نیست، همچنان می‌بود!]]