Main pages

Surah The Most High [Al-Ala] in Persian

Surah The Most High [Al-Ala] Ayah 19 Location Maccah Number 87

سَبِّحِ ٱسْمَ رَبِّكَ ٱلْأَعْلَى ﴿١﴾

تسبیح و تقدیس کن پروردگار والا مقام خود را. [[«سَبِّحْ»: منزّه‌دار. به پاکی یاد کن. تسبیح و تقدیس نما. «إسْمَ»: نام. مراد صفاتی است که با آن ما خدا را می‌شناسیم (نگا: جزء عمّ ترجانی‌زاده). ذات. یعنی ذات مقدّس او را از هر فعل و صفتی که لایق مقام و عظمتش نباشد، پاک و منزّه بداریم و از خیال و قیاس و گمان و وهم دورتر و برتر بدانیم (نگا: واقعه / 74 و 96، حاقّه / 52). «الأعْلَی»: بسیار والامقام. بسیار بلند مرتبه.]]

ٱلَّذِى خَلَقَ فَسَوَّىٰ ﴿٢﴾

همان خداوندی که (چیزها را) می‌آفریند و سپس (آنها را هماهنگ می‌کند و) می‌آراید. [[«سَوَّی»: موزون و منظّم و آراسته و پیراسته کرد. نظم و نظام بخشید. هرچیزی را آماده کاری کرد که برای انجام آن آفریده شده است (نگا: بقره / 29، کهف / 37، نازعات / 28).]]

وَٱلَّذِى قَدَّرَ فَهَدَىٰ ﴿٣﴾

خداوندی که اندازه‌گیری می‌کند و (هرچیزی را آن گونه که شایسته و بایسته است می‌آفریند، و آن گاه آن را به کاری) رهنمود می‌نماید (که باید بکند). [[«قَدَّرَ»: اندازه‌گیری کرد. هرچیزی را به اندازه‌ای و به گونه‌ای بیافرید که متناسب با حال آن است (نگا: فرقان / 2، عبس / 19). «هَدی»: به وظیفه رهنمود و به برنامه آشنا کرد (نگا: طه / 50).]]

وَٱلَّذِىٓ أَخْرَجَ ٱلْمَرْعَىٰ ﴿٤﴾

خداوندی که چَراگاه را (برای تغذیه‌ی جانداران از زمین می‌رویاند و) بیرون می‌آورد. [[«الْمَرْعی»: چَراگاه. مراد سبزه‌زارها و چمنزارها و همه روئیدنیها است (نگا: نازعات / 31).]]

فَجَعَلَهُۥ غُثَآءً أَحْوَىٰ ﴿٥﴾

سپس آن را خشک و سیاه می‌گرداند. [[«غُثَآءً»: گیاهان خشکیده و درهم ریخته‌ای که سیل آن را به کنار می‌اندازد. خس و خاشاک و برگهای پوسیده. «أَحْوی»: سیاه تیره.]]

سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَىٰٓ ﴿٦﴾

ما قرآن را بر تو خواهیم خواند و به تو خواهیم آموخت، و تو دیگر آن را فراموش نخواهی کرد. [[«سَنُقْرِئُکَ»: بر تو خواهیم خواند. به تو خواهیم آموخت.]]

إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُ ۚ إِنَّهُۥ يَعْلَمُ ٱلْجَهْرَ وَمَا يَخْفَىٰ ﴿٧﴾

مگر چیزی را که خدا بخواهد. قطعاً او آشکارا و نهان را می‌داند. (چنین خدائی نگاهبان قرآن است و آنچه مورد نیاز بشر بوده و هست از طریق وحی قرآن به تو می‌رساند، و چیزی را در این زمینه فروگذار نمی‌کند). [[«إِلاّ مَا شَآءَ اللهُ»: این استثناء بدان خاطر است که مردمان بدانند حاکمیّت اراده و گستره قدرت خدا نامحدود است و هر کاری را که بخواهد می‌تواند بکند، نه این که چیزی از قرآن از دل پاک پیغمبر فراموش گردد و زدوده شود (نگا: اسراء / 86، هود / 108).]]

وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَىٰ ﴿٨﴾

ما تو را برای شریعت ساده و آسان (آئین اسلام) آماده می‌سازیم (و کارهای خیری را برای تو آسان می‌نمائیم و در انجام آنها توفیقت می‌دهیم). [[«نُیَسِّرُکَ»: تو را آماده می‌سازیم. تو را توفیق می‌دهیم. «الْیُسْری»: آسانترین راه. ساده‌ترین آئین و سهل‌ترین شریعت (نگا: کهف / 88). از لحاظ معنی، صفت موصوف محذوفی همچون «الشَّرِیعَةِ» یا «أَلطَّرِیقَةِ»: است. تقدیر چنین است: لِلشَّرِیعَةِ الْیُسْری. لِلطَّرِیقَةِ الْیُسْری (نگا: عبس / 20، لیل / 7 و 10). اسم تفضیل است.]]

فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ ٱلذِّكْرَىٰ ﴿٩﴾

اگر پند و اندرز سودمند باشد، پند و اندرز بده. [[«إِنْ»: اگر. زمانی که. حتماً و قطعاً (نگا: قاسمی). این واژه می‌تواند شرطیّه بوده و جواب آن مدلول (فَذَکِّرْ) باشد، و یا به معنی (إِذْ) باشد (نگا: آل‌عمران / 139). یعنی زمانی که احساس شود، موقعیّت مناسب، و شنوندگان آمادگی پذیرائی حق را دارند، اندرز بجا و سودمند خواهد بود (نگا: ق / 45). یا این که به معنی (قَدْ) و برای تحقّق باشد. یعنی قطعاً اندرز سودمند خواهد بود (نگا: ذاریات / 55). «الذِکْری»: پند و اندرز.]]

سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَىٰ ﴿١٠﴾

کسی که (احساس مسؤولیّت می‌کند و از خدا) می‌ترسد، پند و اندرز خواهد گرفت. [[«سَیَذَّکَّرُ»: پند خواهد گرفت. اندرز خواهد پذیرفت.]]

وَيَتَجَنَّبُهَا ٱلْأَشْقَى ﴿١١﴾

و بدبخت‌ترین فرد (پند و اندرز را کنار خواهد گذاشت و) از آن دوری خواهد گزید. [[«یَتَجَنَّبُهَا»: به ترک آن خواهد گفت. از آن کناره‌گیری خواهد کرد. ضمیر (هَا) به (الذِّکْری) برمی‌گردد. «الأشْقی»: بدبخت‌ترین. بدبیارترین. یعنی کسی که اندرز قرآنی و قوانین الهی را در گوش نگیرد، بدبخت‌ترین مردم است.]]

ٱلَّذِى يَصْلَى ٱلنَّارَ ٱلْكُبْرَىٰ ﴿١٢﴾

آن کسی که داخل عظیم‌ترین (و هولناکترین) آتش خواهد شد و بدان خواهد سوخت. [[«یَصْلی»: وارد آتش می‌گردد و بدان می‌سوزد (نگا: نساء / 10، ابراهیم / 29، انشقاق / 12). «الْکُبْری»: بزرگترین.]]

ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ ﴿١٣﴾

سپس در آن آتش (برای همیشه می‌ماند و) نه می‌میرد (و آسوده می‌گردد) و نه زنده (بشمار می‌آید و حالتی که در آن است زندگی نامیده) می‌شود. [[«لا یَمُوتُ ...»: مراد این است که شخص دوزخی در میان مرگ و زندگی دست و پا می‌زند.]]

قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّىٰ ﴿١٤﴾

قطعاً رستگار می‌گردد کسی که خویشتن را (از کثافت کفر و معاصی) پاکیزه دارد. [[«قَدْ أَفْلَحَ»: قطعاً نجات یافته است و رستگار گردیده است. «تَزَکّی»: خود را پاکیزه داشت. زکات داد (نگا: قاسمی).]]

وَذَكَرَ ٱسْمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ ﴿١٥﴾

و نام پروردگار خود را ببرَد و نماز بگزارد و فروتنی کند. [[«إسْمَ»: نام. مراد از یاد کردن نام خدا، یاد خدا در دل و ذکر او به زبان است (نگا: تفهیم‌القرآن). «صَلّی»: نماز گزارد. خشوع و خضوع کرد (نگا: جزء عمّ شیخ محمّد عبده). «ذَکَرَ ... فَصَلّی»: الله اکبر را بگوید و به نماز ایستد.]]

بَلْ تُؤْثِرُونَ ٱلْحَيَوٰةَ ٱلدُّنْيَا ﴿١٦﴾

بلکه (بنا به سرشت انسانی) زندگی دنیا را (که محسوس و نقد است، بر زندگی آخرت که نامحسوس و نسیه است) ترجیح می‌دهید و برمی‌گزینید. [[«تُؤْثِرُونَ»: ترجیح می‌دهید. برمی‌گزینید. خطاب عام است. ترجیح دنیا بر آخرت، کار بسیاری از مردم است و از راه تغلیب به صورت عام ذکر شده است. به عبارت دیگر هرکس در هر مرتبه‌ای که باشد، مجذوب حیات محسوس و ملموس دنیا می‌گردد، و انسان خود به خود در میان دو جاذبه حیات پست‌تر و حیات برتر بسر می‌برد. تنها افراد مؤمن می‌توانند خود را از جاذبه قوی دنیای مادیات برهانند و خویشتن را به نعمتهای سرمدی آخرت برسانند.]]

وَٱلْءَاخِرَةُ خَيْرٌۭ وَأَبْقَىٰٓ ﴿١٧﴾

در حالی که آخرت (از دنیا) بهتر و پاینده‌تر است (عاقل چرا باید فانی و گذرا را بر باقی و پایا ترجیح دهد؟). [[«وَ»: واو حالیّه است.]]

إِنَّ هَٰذَا لَفِى ٱلصُّحُفِ ٱلْأُولَىٰ ﴿١٨﴾

این (چیزها منحصر به این کتاب آسمانی نیست، بلکه) در کتابهای پیشین (نیز آمده و) بوده است. [[«هذا»: این چیزهای مذکور در آیات 14 تا 17، و یا مواعظ مذکور در سوره. «الصُّحُفِ»: جمع صَحیفَة، کتابها (نگا: طه / 133، نجم / 36، عبس / 13، تکویر / 10). «الصُّحُفِ الأولی»: مراد همه کتابهای پیش از انجیل و قرآن است.]]

صُحُفِ إِبْرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ ﴿١٩﴾

(از جمله در) کتابهای ابراهیم و موسی. [[«صُحُفِ»: بدل از صُحُف قبلی است. این آیه اشاره به این واقعیّت دارد که اصول کلّی و مطالب اساسی ادیان آسمانی همگی یکسان بوده و از یک منبع سرچشمه گرفته‌اند، و تنها تعلیمات و دستوراتی با هم تفاوت داشته است که اختلاف زمان و رشد انسان مقتضی آن بوده است.]]