Setting
Surah The Clot [Al-Alaq] in Persian
ٱقْرَأْ بِٱسْمِ رَبِّكَ ٱلَّذِى خَلَقَ ﴿١﴾
(ای محمّد! بخوان چیزی را که به تو وحی میشود. آن را بیاغاز و) بخوان به نام پروردگارت. آن که (همهی جهان را) آفریده است. [[«إِقْرَأْ ...»: از اوّل این سوره تا آخر آیه پنجم، نخستین آیاتی است که در غار حراء بر پیغمبر نازل شده است و با تابش اشعّه جدید وحی، فصل تازهای در تاریخ بشریّت گشوده گشته است. برابر فرمان الهی پیغمبر «قاری» شد (نگا: بیّنه / 2) ولی «کاتب» نشد (نگا: جزء عمّ شیخ محمّد عبده).]]
خَلَقَ ٱلْإِنسَٰنَ مِنْ عَلَقٍ ﴿٢﴾
انسان را از خون بسته آفریده است. [[«خَلَقَ»: هر چند فعل (خَلَقَ) در آیه نخست، آفرینش انسان را هم در بر دارد، ولی برای اهمّیّت مقام او مجدّدا از انسان سخن به میان آمده است. «عَلَقٍ»: جمع عَلَقَة، خون بسته و دَلَمه گونه (نگا: حجّ / 5، مؤمنون / 14، غافر / 67، قیامه / 38).]]
ٱقْرَأْ وَرَبُّكَ ٱلْأَكْرَمُ ﴿٣﴾
بخوان! پروردگار تو بزرگوارتر و بخشندهتر است (از آنچه تو میانگاری. بعد از این، بزرگواریها و بخشندگیها از او خواهی دید که تعلیم قرائت در برابر آنها ساده و ناچیز است). [[«وَ رَبُّکَ الأکْرَمُ»: حرف واو استئنافیه است. واژه أکرم، افزایش ربوبیّت و کرامت را میرساند.]]
ٱلَّذِى عَلَّمَ بِٱلْقَلَمِ ﴿٤﴾
همان خدائی که به وسیلهی قلم (انسان را تعلیم داد و چیزها به او) آموخت. [[«عَلَّمَ»: تعلیم داد. یاد داد. «بِالْقَلَمِ»: به وسیله قلم. به واسطه قلم.]]
عَلَّمَ ٱلْإِنسَٰنَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ﴿٥﴾
بدو چیزهائی را آموخت که نمیدانست. [[«مَا لَمْ یَعْلَمْ»: (نگا: نحل / 78).]]
كَلَّآ إِنَّ ٱلْإِنسَٰنَ لَيَطْغَىٰٓ ﴿٦﴾
قطعاً (اغلب) انسانها سرکشی و تمرّد میآغازند. [[«کَلاّ»: حَقّا. قطعاً. این واژه را نباید همواره به معنی زجر و ردع بدانیم. بلکه میتواند حرف تحقیق و تنبیه و جواب باشد و (به راستی) و (حقّا) و (هان) و (آری) معنی شود (نگا: نوین). «الإِنسَانَ»: غالب انسانها مراد است.]]
أَن رَّءَاهُ ٱسْتَغْنَىٰٓ ﴿٧﴾
اگر خود را دارا و بینیاز ببینند. [[«أَن رَّآهُ»: وقتی خود را ببیند و بداند. واژه (أَنْ) از حروف ناصبه است. جمله (أَن رَّآهُ اسْتَغْنَی) مفعولٌله است. «إِسْتَغْنَی»: احساس قدرت و ثروت کرد. دارا شد و بینیاز گردید (نگا: عبس / 5، لیل / 8).]]
إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلرُّجْعَىٰٓ ﴿٨﴾
مسلّماً بازگشت (همگان در آن جهان) به سوی پروردگار تو خواهد بود (و او سرکشان و متمرّدان را به کیفر اعمالشان میرساند). [[«الرُّجْعَی»: رجوع و بازگشت. مصدر ثلاثی مجرّد است.]]
أَرَءَيْتَ ٱلَّذِى يَنْهَىٰ ﴿٩﴾
آیا دیدهای کسی را که نهی میکند و باز میدارد. [[«أَرَأَیْتَ؟»: آیا دیدهای؟ آیا خبر داری؟ به من بگو (نگا: کهف / 63، مریم / 77، فرقان / 43).]]
عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰٓ ﴿١٠﴾
بندهای را چون به نماز ایستد؟ (آیا چنین بازدارندهای مستحقّ عذاب الهی نیست؟). [[«إِذَا ...»: جواب شرط محذوف است.]]
أَرَءَيْتَ إِن كَانَ عَلَى ٱلْهُدَىٰٓ ﴿١١﴾
به من بگو: اگر (این طاغی یاغی بر راه راست و) بر طریق هدایت بود، (چه مقام و منزلتی در پیش خدا میداشت؟). [[«إِنْ»: جواب شرط محذوف است.]]
أَوْ أَمَرَ بِٱلتَّقْوَىٰٓ ﴿١٢﴾
یا این که (دیگران را به جای بازداشتن از نماز و سایر عبادات) به تقوا و پرهیزگاری دستور میداد (آیا این برایش بهتر نمیبود؟). [[«أَوْ ...»: جواب شرط محذوف است.]]
أَرَءَيْتَ إِن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰٓ ﴿١٣﴾
به من بگو: اگر تکذیب کند (قرآن و همهی کتابها و چیزهائی را که پیغمبران با خود آوردهاند) و پشت کند (به ایمان و همهی کارهای خوب و پسندیده، آیا سزاوار چه کیفری خواهد بود، و حال و وضعش در قیامت چگونه خواهد شد؟). [[«إِن کَذَّبَ وَ تَوَلَّی»: (نگا: قیامه / 32، لیل / 16). جواب شرط باز هم محذوف است.]]
أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَىٰ ﴿١٤﴾
آیا او ندانسته است که خداوند (همهی احوال او را میپاید، و همهی اعمال وی را) میبیند؟ [[«أَلَمْ یَعْلَمْ ... یَرَی»: اشاره به این واقعیّت است که: عالَم هستی محضر خدا است.]]
كَلَّا لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعًۢا بِٱلنَّاصِيَةِ ﴿١٥﴾
هرگزا هرگز! (آن چنان نیست که او میپندارد). اگر او (از کارهای خود دست برندارد و به اعمال زشت خویش) پایان ندهد، موی پیشانیش را میگیریم و (او را به سوی آتش دوزخ) کشان کشان میبریم. [[«لَنَسْفَعَنْ»: میگیریم و به شدّت میکشیم. از ماده سَفْع، به معنی گرفتن و به شدّت کشیدن است. نون تأکید این فعل در رسمالخطّ قرآنی با تنوین نوشته شده است. «نَاصِیَةِ»: موی پیشانی (نگا: هود / 56، رحمن / 41).]]
نَاصِيَةٍۢ كَٰذِبَةٍ خَاطِئَةٍۢ ﴿١٦﴾
موی پیشانی دروغگوی بزهکار. [[«نَاصِیَةٍ»: بدل است. «خَاطِئَةٍ»: بزهکار. مراد از موی پیشانی دروغگوی بزهکار، صاحب آن است. واژه (نَاصِیَةٍ) به خود پیشانی هم گفته میشود. در این صورت معنی آیه چنین است: پیشانیی که نشانه دروغگوئی و بزهکاری در آن جلوهگر و پیدا است (نگا: المنتخب).]]
فَلْيَدْعُ نَادِيَهُۥ ﴿١٧﴾
بگذار او همنشینان و هممجلسان خود را صدا بزند و به کمک بطلبد (تا او را در جنگ با مؤمنان، یاری بدهند). [[«نَادِیَ»: باشگاه. مجلس. در اینجا مراد اهل باشگاه و مجلس است. ذکر محل است و مراد حال.]]
سَنَدْعُ ٱلزَّبَانِيَةَ ﴿١٨﴾
ما هم به زودی فرشتگان مأمور دوزخ را صدا میزنیم (تا او را به دوزخ ببرند و به ژرفای آن بیندازند). [[«سَنَدْعُو»: در رسمالخطّ قرآنی واو آخر آن حذف شده است. در قرآن هر جا که واو ساکن به لام ساکن برسد، واو برداشته شده است (نگا: اعراب القرآن درویش). «الزَّبَانِیَةَ»: جمع زِبْنِیّ، زِبْنِیَة، زَبانِیّ، و زابِن دانستهاند (نگا: معجم الفاظ القرآن الکریم). در اصل به معنی هُلدهندگان است. پاسبانان را بدین نام نامیدهاند، چون دیگران را هُل میدهند و میرانند. در اینجا مراد فرشتگان مأمور دوزخ است که دوزخیان را هُل میدهند و میرانند (نگا: تحریم / 6).]]
كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَٱسْجُدْ وَٱقْتَرِب ۩ ﴿١٩﴾
هرگزا هرگز! از او اطاعت مکن و (به نماز خواندن خود ادامه بده و در برابر آفریدگار خویش) سجده ببر و (بدین وسیله به پروردگارت) نزدیک شو. [[«أسْجُدْ»: سجده ببر. مراد از سجده بردن، مداومت و مواظبت بر ادای نماز است. «إِقْتَرِبْ»: با طاعات و عباداتِ بسیار به پروردگار دادار تقرّب حاصل کن و بدو نزدیک شو.]]