Settings
Surah The Sundering, Splitting Open [Al-Inshiqaq] in Persian
إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتْ ﴿١﴾
هنگامی که آسمان میشکافد. [[«إِنشَقَّتْ»: شکافت (نگا: حاقّه / 16، انفطار / 1).]]
وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ﴿٢﴾
و فرمان پروردگارش را میبرد، و چنین هم میسزد و حق هم همین است. [[«أَذِنَتْ»: گوش فرا داد و فرمان برد. امتثال نمود. «حُقَّتْ»: سزاوار و شایسته همین است. بر آن واجب شده که منقاد و فرمانبردار باشد. در فارسی گفته میشود: بر او واجب است. وظیفه او است. حق همین است.و ...]]
وَإِذَا ٱلْأَرْضُ مُدَّتْ ﴿٣﴾
و هنگامی که زمین گسترده میشود (و با زدوده شدن فرازها و نشیبها و پستیها و بلندیهای آن، صاف و هموار میگردد). [[«مُدَّت»: کشیده و گسترده شد. مراد دو چیز است: یکم، از میان رفتن پستیها و بلندیها و تبدیل زمین به پهنه و گستره فراخ و یکپارچهای. دوم، گستردهتر و فراختر شدن زمین تا برای خلائق اوّلین و آخرین گنجایش پیدا کند.]]
وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ ﴿٤﴾
و آنچه (از خزینهها و مردهها) در درون خود دارد بیرون میاندازد، و (از آنها) خالی میگردد. [[«أَلْقَتْ»: پرتاب کرد. بیرون افکند. «تَخَلَّتْ»: خالی گردید.]]
وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ﴿٥﴾
و فرمان پروردگارش را میبرد، و چنین هم میسزد و حق هم همین است. [[«أَذِنَتْ ...»: این حوادث عظیم که با تسلیم کامل همه موجودات توأم است، بیانگر مرحله نوین هستی است. جواب (إِذا) محذوف است و جملهای این چنین است: انسان نتیجه اعمال خوب و بد خود را میبیند. برخی آیه بعدی را متضمّن جواب (إِذا) میدانند.]]
يَٰٓأَيُّهَا ٱلْإِنسَٰنُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًۭا فَمُلَٰقِيهِ ﴿٦﴾
هان! ای انسان! تو پیوسته با تلاش بیامان و رنج فراوان به سوی پروردگار خود رهسپاری، و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد (و نتیجهی رنج و تلاش خود را خواهی دید). [[«کَادِحٌ»: تلاشگرِ رنجبر. «کَدْحاً»: جدّ و جهد در کار همراه با رنج و تعب، به گونهای که در جسم و جان اثر بگذارد. «إِلی رَبِّکَ»: این آیه، بیانگر ذاتِ جویا و کوشای انسان و حرکت دائمی این رهرو رنجبر نالان در کاروان جهان گذران به سوی یزدان سبحان است. «فَمُلاقِیهِ»: به پروردگار خود میرسی. به نتیجه تلاش و رنج خود میرسی. ضمیر (هِ) به رَبّ یا کَدْح برمیگردد.]]
فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ ﴿٧﴾
در آن وقت، هرکس نامهی اعمالش به دست راستش داده شود. [[«کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ»: (نگا: اسراء / 71، حاقّه / 19).]]
فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًۭا يَسِيرًۭا ﴿٨﴾
با او حساب ساده و آسانی خواهد شد. [[«سَوْفَ یُحَاسَبُ»: محاسبه و رسیدگی خواهد شد.]]
وَيَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهْلِهِۦ مَسْرُورًۭا ﴿٩﴾
و خرّم و شادان به سوی کسان و خویشان مؤمن خود برمیگردد. [[«أَهْلِهِ»: خویشان و کسان او. مراد مؤمنان است.]]
وَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَٰبَهُۥ وَرَآءَ ظَهْرِهِۦ ﴿١٠﴾
و امّا کسی که از پشت سر نامه اعمالش بدو داده شود. [[«وَرَآءَ ظَهْرِهِ»: پشت سرش. اشخاص کافر و گناهکار نامه اعمال خود را از پشت سر و با دست چپ دریافت میدارند. چنین کاری بیانگر بیزاری ایشان از این نامه شوم و پرونده بدشگون است (نگا: حاقّه / 25).]]
فَسَوْفَ يَدْعُوا۟ ثُبُورًۭا ﴿١١﴾
مرگ را فریاد خواهد داشت و هلاک خود را خواهد طلبید. [[«یَدْعُو»: فریاد میدارد. میطلبد. الف زائدی در رسمالخطّ قرآنی در آخر دارد. «ثُبُوراً»: هلاک و نابودی (نگا: فرقان / 13 و 14).]]
وَيَصْلَىٰ سَعِيرًا ﴿١٢﴾
و به آتش سوزان دوزخ در خواهد آمد و خواهد سوخت. [[«یَصْلی»: به آتش وارد میگردد و بدان میسوزد (نگا: نساء / 10، ابراهیم / 29، اسراء / 189). «سَعِیراً»: آتش سوزان و شعلهور. دوزخ.]]
إِنَّهُۥ كَانَ فِىٓ أَهْلِهِۦ مَسْرُورًا ﴿١٣﴾
این بدان خاطر است که در میان خانواده و کسان خود (در جهان، سرمست از شهوات و لذائذ حیوانی، و) مسرور (از کفر و گناه خویش) بوده است. [[«أَهْلِهِ»: خانواده و خویشان خود. دوستان و همدمان خود. «کَانَ ... مَسْرُوراً»: مراد سُرور ناشی از شهوتها و غفلتها، و لذّت حاصل از کفر و گناه است. سُروری نکوهیده و مذموم است که انسان را از یاد خدا غافل کند و او را در شهوات غوطهور سازد.]]
إِنَّهُۥ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ ﴿١٤﴾
و او گمان میبرده است که وی هرگز (به سوی خدا برای حساب و کتاب) باز نخواهد گشت. [[«لَن یَحُورَ»: باز نمیگردد. مراد این است که به معاد باور نداشته است و معتقد به رستاخیز و حساب و کتاب اخروی و بهشت و دوزخ نبوده است.]]
بَلَىٰٓ إِنَّ رَبَّهُۥ كَانَ بِهِۦ بَصِيرًۭا ﴿١٥﴾
(زهی خیال باطل!) آری که (او زنده میگردد و به سوی پروردگارش برمیگردد، و) پروردگارش او را دیده است و آگاه از (احوال و افعال و اقوال) او بوده است (و در لحظه لحظه زندگیش وی را پائیده است). [[«بَلی»: آری! حرفی است که عدم رجوع را باطل میکند، و رجوع را قطعی و محقّق میدارد.]]
فَلَآ أُقْسِمُ بِٱلشَّفَقِ ﴿١٦﴾
سوگند به شفق! [[«فَلآ أُقْسِمُ»: (نگا: واقعه / 75، حاقّه / 38، معارج / 40). «الشَّفَقِ»: سرخی کناره آسمان در افق مغرب، در آغاز غروب آفتاب.]]
وَٱلَّيْلِ وَمَا وَسَقَ ﴿١٧﴾
و سوگند به شب و هرآنچه که فرا میگیرد و زیر تاریکی خود جمع میگرداند! [[«وَسَقَ»: فرا گرفت. جمع کرد. در صورت اخیر، اشاره به بازگشت انواع حیوانات و پرندگان و حتّی انسانها به خانهها و لانههای خود به هنگام شب است که مایه آرامش و آسایش عمومی جانداران است.]]
وَٱلْقَمَرِ إِذَا ٱتَّسَقَ ﴿١٨﴾
و سوگند به ماه، بدان گاه که (بدر کامل میشود و نور و شکل آن) جمع و جور میگردد! [[«إتَّسَقَ»: جمع گردید. جمع و جور شد. گِرد و تمام شد. مراد کمال نور ماه در شب چهارده است که ماه در این حالت فروغ و زیبائی خاصّی دارد.]]
لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍۢ ﴿١٩﴾
قطعاً مراتب و حالات مختلفی را یکی پس از دیگری (در مسیر زندگی دنیوی) طی خواهید کرد و با اوضاع و احوال گوناگونی (در آخرت) روبرو خواهید شد. (از قبیل: کودکی و جوانی و پیری، سلامت و بیماری، خوشی و ناخوشی، زندگی و مرگ، برزخ و رستاخیز و قیامت، و ...). [[«لَتَرْکَبُنَّ»: قطعاً حال به حال میگردید و احوال و اوضاع گوناگونی را پشت سر میگذارید. «طَبَقاً»: چیزی که مطابق با چیز دیگری است. در اینجا مراد حالت و مرتبت است. «عَنْ»: در اینجا به معنی (بَعْدَ) است. همان گونه که گفته میشود: فُلانٌ عَظیمٌ، أَباً عَنْ جَدٍّ. بعضی واژه (طَبَق) را به معنی آخرت دانستهاند که در آن انسان مطابق این جهان زنده میگردد و حسّ و شعور پیدا میکند، امّا برابر ضوابط خاصّ خود (نگا: جزء عم شیخ محمّد عبده).]]
فَمَا لَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿٢٠﴾
ایشان را چه شده است که ایمان نمیآورند؟ [[«مَا لَهُمْ؟»: ایشان را چه شده است؟ یعنی دلائل خداشناسی و خداپرستی در آفاق و انفس، فراوان و آشکار است، این مردم چرا باید به قرآن و نبوّت و دیانت و آخرت و سائر حقائق دیگر، ایمان نیاورند؟!]]
وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ ٱلْقُرْءَانُ لَا يَسْجُدُونَ ۩ ﴿٢١﴾
و هنگامی که قرآن بر آنان خوانده میشود (در برابر صاحب قرآن و پروردگار زمین و آسمان به خاک مذلّت و بندگی نمیافتند و) کرنش نمیبرند؟ [[«لا یَسْجُدُونَ»: خضوع و خشوع نمیکنند. سجده و کرنش نمیبرند. مقصود از سجده، تن دادن و سر فرود آوردن در برابر اعجاز قرآن و اوامر و احکام آن است. یا مراد این است که چرا نباید در برابر شنیدن قرآن، خوف خدا در دل و جان پیدا شود، و سر تسلیم در پیشگاه یزدان فرود آورده شود؟]]
بَلِ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ يُكَذِّبُونَ ﴿٢٢﴾
بلکه کافران (به سبب تعصّب و تقلید کورکورانه از نیاکان، و حفظ منافع مادی، و کسب آزادی برای اشباع هوسهای اهریمنانه، آیات الهی و رستاخیز و بهشت و دوزخ را) تکذیب میدارند و دروغ میشمارند. [[«یُکَذِّبُونَ»: به کار بردن فعل مضارع، برای استمرار است، و گواه بر این معنی که کافران در تکذیبهای خود اصرار داشته و دارند.]]
وَٱللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ ﴿٢٣﴾
خداوند به خوبی میداند که آنان چه چیزیهایی (از کینه و دشمنیها بر ضدّ اسلام در درون دلهای خود) نگاه میدارند. [[«أَعْلَمُ»: آگاهتر. مراد خوبِ خوب، یا آگاهتر از خودشان است. «یُوعُونَ»: نگاه میدارند. در ظرف دلها پنهان مینمایند و به دل میگیرند (نگا: معارج / 18، حاقّه / 12).]]
فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿٢٤﴾
پس ایشان را به عذاب دردناکی مژده بده! [[«بَشِّرْهُمْ»: استعمال مژدهدادن به جای بیم دادن، جنبه طعن و ریشخند دارد.]]
إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍۭ ﴿٢٥﴾
لیکن کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، آنان دارای پاداش ناگسستنی و پایان ناپذیرفتنی هستند. [[«إِلاَّ الَّذِینَ ...»: حرف (إِلاّ) به معنی (لکِن) است، و استثناء منقطع از ضمیر (هُمْ) در آیه پیشین است. آن را استثناء متّصل نیز دانستهاند. در این صورت معنی آیه چنین است: مگر به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند که آنان دارای پاداش ناگسستنی و پایان ناپذیرفتنی میباشند. «غَیْرُ مَمْنُونٍ»: ناگسستنی و نامقطوع (نگا: هود / 108). بدون منّت. بیحساب و بیشمار (نگا: بقره / 212، آلعمران / 27 و 37، زمر / 10، غافر / 40).]]